جدول جو
جدول جو

معنی چنده نمودن - جستجوی لغت در جدول جو

چنده نمودن
(دِ سَ جَ تَ)
این لفظ هندی است. بفارسی دایره کشیدن و دایره ساختن. (مجموعۀ مترادفات ص 120)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ)
تفجع. توجع. (تاج المصادر بیهقی). تلهف. (یادداشت مؤلف). اظهار درد کردن. و رجوع به تفجع شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ تَ)
خشونت نمودن. کج خلقی نمودن. تندی کردن. درشتی نمودن. تیزی نمودن:
که هر جای تندی نباید نمود
سر بی خرد را نباید ستود.
فردوسی.
شهنشاه در جنگ مردی نمود
دلیری و تندی و گردی نمود.
فردوسی.
چو آشفته شد شیر تندی نمود
سر نیزه را سوی او کرد زود.
فردوسی.
چرا تندی نماید مهربانی
که از دلدار نشکیبد زمانی.
(ویس و رامین).
پدر را جفا کرد و تندی نمود
که آخر ترا نیز دندان نبود.
(بوستان).
و رجوع به تند و تندی کردن شود
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ)
شکر کردن: سبکتکین آن را بدید ازاسب فرود آمد بزمین و خدای عز و جل شکر کرد و سجده نمود و بسیار بگریست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 198)
لغت نامه دهخدا